سلام به گل پسر مامانی و بابایی عزیزم ببخشید که خیلی دیر وبلاگت رو آپ کردم .خب چندین دلیل داره و مهمتریش اینه که تو خیلی بغلی شدی و مدام دلت میخواد تو بغل یه نفر بمونی و پایین نذارنت.خب این تمام اوقاتی که شاید مامانی بتونه بیاد تو خونه ی مجازی رو پر میکنه مجبورم با تو بیشتر باشم عزیز دلم شما ٢روز دیگه ٢ماهت تموم میشه و وارد سومین ماه از زندگیت میشی نازم تازه داری مامان و بابات رو میشناسی و وقتی یه چهره ی آشنا تر میبینی با حرکاتت نشون میدی مامان جون هم که صبح ها میاد پیش ما و تا شب که بابایی بیاد میمونه...وقتی یه روز نیاد حسابی دمق میشی و من اینو از غر زدنهات میفهمم و میبرمت پایین پیشش...تا میبینیش باز ذوق میکنی...آخه مامان جون...